چـرا سيستان و بلـوچستان؟
کريم بلوچ۲۰ خرداد ۱۳۸۵ـ ۱۰ ژوئن ۲۰۰۶منطقه ای که هم اکنون بعنوان سيستان و بلوچستان ناميده ميشود، از دو بخش تشکيل گشته يکی سيستان و ديگری بلوچستان. ازترکيب دو کلمه بالا، کسانيکه با اين گوشه از ايران آشنائی نداشته باشند، چنين درمی يابند که سيستان بزرگترين قسمت و بلوچستان ناحيه ای بسيار کوچک است که به سيستان ضمييمه گشته تا در پناه آن به حيات خويش ادامه دهد. اما واقعيت چيست و تاريخ چه ميگويد؟ سيستان در روزگارباستان منطقه وسيع و حاصلخيزی بوده که بقول برخی از مورخان ناسيوناليست، به انبارغله ايران باستان شهرت داشته است. سيستان کهن بتدريج تجزيه شده و فقط يک شهر بنام زابل در ايران باقيمانده که تاکنون همان نام سيستان را با خود يدک ميکشد. عمده ترين قسمت سيستان درافغانستان کنونی واقع شده است.کشوری که هم اينک ايران خوانده ميشود، توسط انگليس طراحی و شکل گرفت . آنها کشورهائی مانند بلوچستان، کردستان، احواز و... را متلاشی کرده و بخشهائی را بهمديگر وصله وبه مزدوران خويش سپردند و نام فارس بر آن نهادند.با تسخيرکامل بلوچستان توسط رضاشاه واعدام دوست محمد خان که شجاعانه در مقابل نيروهای اشغالگربه مبارزه برخاسته بود، شرائطی بس نوين بر منطقه حاکم گشت. نيروهای شوونيست پهلوی، از همان ابتدای کار به روشی کاملاً پسنديده برای تمامی ناسيوناليستهای فارس و عملی بغايت پست و ضد ملی برای ملت بلوچ، دست زدند که همانا پارچه پارچه کردن بلوچستان و ضميمه نمودن بخشهائی به استانهای هرمزگان ـ کرمان و خراسان را ميتوان نام برد. رضاشاه با اين اقدام خود دوهدف عمده را دنبال ميکرد. يکی محدود کردن وسعت جغرافيائی بلوچستان و ديگری تضعيف زبان و فرهنگ بلوچی و حل آنها در زبان و فرهنگ به اصطلاح طبقه حاکم يعنی فارسی و فارس. حکام ضد بلوچ ايرانی، زابل را به بلوچستان چسباندند و نام استان "بلوچستان و سيستان" بر آن نهادند. مراجعه به اسناد بايگانی شده دوران رضاشاه و اوايل حاکميت محمدرضاشاه، نشانگراهميت بيشتربلوچستان برشهرزابل ميباشد.با تغيير سيستم حکومتی ايران از سلطنتی به جمهوری و حاکم شدن آخوندها بر اريکه قدرت، ديدگاههای ضد ملی بر عليه بلوچ و بلوچستان چند برابر گشتند. حکام تهران علاوه برستمی که از سوی شوونيسم فارس بر ملتمان اعمال ميشد، مذهب شيعه را نيز بعنوان مصيبتی ديگربرآن افزودند. بعد ازاين است که زابل ارزش واحترام خاصی در تهران پيدا ميکند و بلوچستان از اعتبار می افتد. طيفی از زابليهای مجيزگوی سران جنايتکار رژيم، درپناه اين پشتوانه غیبی، به اصلاح نامهای اداری زمان پهلوی پرداختند و عنوانهای "بلوچستان" با "سيستان" معاوضه شد و بدينترتيب کينه خويش را نسبت به بلوچها ثابت کردند. زابل که بيش از يک شهرکوچک در شمال بلوچستان چيزديگری نيست، به حيث چماقی برعليه ملت بلوچ در دست رژيم ضد ملی ايران قرار گرفت و ازآن درشرائط لازم برای سرکوب خواسته های عادلانه و برحق مردم بلوچ بهره جسته ومی جويد. نبايد از ياد برد که زابل دارای يک شهر مرکزی است که توسط روستاهای فراوانی احاطه شده است. ساکنين اکثراين روستاها بلوچ هستند که ساليان متمادی در کنار زابليها بدون مشکلی آنچانی زيسته اند. بيش از ۲۰%( بيست درصد) ساکنين زابل بلوچ هستند. در آنسوی مرز، ولايت نيمروز افغانستان (بلوچستان افغانستان) قرار دارد که محل زيست دائمی بلوچها ميباشد. زابل از قسمت شمالی به بيرجند منتهی ميشود. زابليها و بيرجنديها همواره با هم مشکل داشته اند وبه سختی ميتوان تصور نمود که ايندو گروه فارس و شيعه مذهب بتوانند در کنار هم به زيست مسالمت آميز ادامه دهند. به لحاظ جغرافيائی وصلتشان با بم و کرمان نيزبعيد بنظر ميرسد.تنها راهی که برای زابليها باقی ميماند، اينکه از سياستهای ضد بلوچی رژيم ظالم و سرکوبگر تهران فاصله گرفته و اجازه ندهند تا شکافهای موجود بين بلوچ و زابلی عميق تر شوند. هنوز راه برگشت وجود دارد و دير نشده است. اين رژيم با ادامه سياستهای کنونی ضربه ای کاری بر پيکر ايران وارد خواهد آورد. يا مليتهای محروم و تحت ستم ايران زندگی برابرانه را برخواهند گزيد که در آن بلوچ از حقوقی مساوی با فارس و سايرين برخوردار خواهد شد و يا هرکس راه استقلال خويش را خواهد پيمود و در چارچوب مرزهای ملی خود به زيستن شرافتمندانه ادامه خواهد داد. دو راه بيشتر وجود ندارد.عمر رژيمهای ديکتاتوری و ضد مردمی نظير حکومت فاشيستی ـ مذهبی ايران، دير يا زود بسرخواهد آمد و مردم بلوچ مرزهای جغرافيائی بلوچستان را که توسط شوونيستهای فارس تغييرداده شده اند را، با پشتوانه ارتشی ملی و رهائی بخش بلوچستان که از ادغام دهها و صدها گروه مسلح بلوچی همانند "جندالله" و... بوجود خواهد آمد، تعيين خواهند کرد. به اميد چنين روز خجسته ای.کريم بلوچ۲۰ خرداد ۱۳۸۵ـ ۱۰ ژوئن ۲۰۰۶
<< Home