جايـگـاه بلوچـسـتان در جهان
ايـگـاه بلوچـسـتان در جهان
هـ . س . براهـوئـی ( الـس پهـره ای)ulus_pahrai@yahoo.com
مردم بلوچستان مثل ساير مردم جهان علاقه مند زندگی، کار، آرامش، پيشرفت و دوستی با مردم دنيا ميباشند. بلوچها آرزو دارند توجه بشر دوستانه ی مردم جهان را به وجود ارزشهای انسانی و سرزمين خود که توانائی مناسبات بازرگانی، منابع و معادن طبيعی غنی در مشارکت انساندوستانه را دارد، جلب نمايند. در چنين راستائی تا کنون کوششهائی از جانب مردم و سران مردمی بلوچستان، همچنين در سطح جهان از جانب بسياری انساندوستان و جورناليستها در مقياسهای قابل توجه ای شده و اکنون پيگيرانه بطور آگاهانه از جانب مردم، سازمانها و شخصيت های بلوچستان انجام ميگيرد. با اين اميد که کليه ی کشورهای جهان و سازمان ملل متحد در پيشگيری از سياستهای خصوصی و سودهای يکجانبه برخی کشورها و کمپانيهايشان، با مردم بلوچستان و يکديگر همکاری ی مسالمت آميز داشته باشند. در نگاه اول بلوچستان سرزمينی است که در صد سال اخير بوسيله ی انگليس به سه پاره گرديده و در اشغال سه کشور جديدالتاسيس "ايران"، "پاکستان" و "اوگانستان" قرار داده شده است.تهاجمات وکشتارهای انگليس و دفاع مردم بلوچستان با تهاجمات ديگر انگليس به برخی سرزمينها که تاکنون شنيده يا مطالعه نموده ايد فرق زيادی نداشته است. در بسياری سرزمينها که انگليس آنها را ترک نموده مردم آن نواحی به آزادی و خوشحالی دست يافته اند؛ اما بلوچستان را انگليسها پس از بيرحميهائی که بر آن روا داشتند نه تنها رها نکردند بلکه آنرا بطور عمده زير سلطه دو رژيم و حکومتگران پارس و پنجابی ی دست نشانده ی خود قرار دادند که بسيار وحشيانه تر از ماموران گذشته ی انگليسی، تجاوز و تهاجم کرده و ميکنند. از اينرو بلوچها در قرن بيست و يکم به نسبت ساير کشورهای آزاد شده از بد شانسترين مردم جهان ميباشند.بيش از هفتاد درصد نيروی نيروی کار خانوادهای بلوچها زير خط فقر زندگی ميکنند. سی درصد بقيه با انجام کارهای تجاری بسيار کوچک و امور قاچاق تقريبا ميتوانند غذای روزانه شان را تامين نمايند.سرزمين بلوچستان دارای منابع عظيم گاز و نفت و معادن مختلف و قابل ملاحظه ای ميباشد که تاکنون هرچه از اين معادن بوسيله ی رژيمهای پارس و پنجاب به سرقت رفته است، حتی قيمتی معادل برداشت يکساعت آن به مردم بلوچستان تعلق نگرفته است.بلوچها در حد توان خود برای آزادی، استقلال و دفاع از سرزمين چندهزارساله شان کوشش ميکنند.جمعيت بلوچستان هيجده تا بيست ميليون تخمين زده ميشود که رژيمهای "ايران" و "پاکستان" بدلايلی سياسی رقم آنرا بسيار پائينتر نشان ميدهند.بلوچستان در ضلع جنوبی ی آسيا و منتهی عليه اقيانوس هند و شمال کشورهای عربی خليج و دريای عمان قرار گرفته است. هوای جنوب بلوچستان گرم، در قسمتهای شمالی معتدل و در مجموع کم باران ميباشد.دو زبان رايج مردم بلوچستان بلوچی و براهوئی ميباشند که ميتوان آنها را از شاخه های زبانهای هند قديم بر شمرد. رژيمهای ديکتاتور تهران و اسلام آباد به شدت از سخن گفتن، خواندن، سرودن و نوشتن به زبان بلوچی جلوگيری ميکنند.اگر علاقه مندان ادامه ی زندگی ی مسالمت آميز بر روی زمين، جهت آگاهی و شناختی ابتدائی نگاهی بر اوضاع جهانی بلوچـسـتان افکنده باشند، قبل از هر چيز موقعيت و رتبه ی جغرافيائی آن که يکی از بزرگترين شاخصه های شريان مناسبات اقتصادی ی کشورهای آسيائی در ارتباط با بازارهای خاور ميانه، آفريقا و اروپا ميباشد، بـچـشـم و ذهن ميرسد.در نگاه دوم که اوضاع داخلی بلوچستان است، جز سه پاره بودن اين سرزمين و فقر مردم آن چيز ديگری بنظر نمی رسد. هر انسانی از هر کجای جهان که با چنين وضعيتی از بلوچستان روبرو بشود، بلافاصله تعـجـبی عميق وی را می ربايد؛ بدانسان که بطور طبيعی کنجکاوی اش وی را بطرف شناحت علت ميکشاند وتا علت را درنيافته است احساس کم کاری ميکند.سه چهارم از جمعيت جهان را کشورهای چين، هند، منگوليا، تاجيکستان، ازبکستان، تورکمنستان، افغانستان و بسياری ملل ديگر در بر ميگيرد که در انتظار ايجاد مسير بازرگانی از طريق اقيانوس هند در رابطه با تبادلات کالا با خاور ميانه، آفريقا و اروپا ميباشند. بلوچستان که پايانه اين مـيـسـر است، بين دو سياست متضاد و مختلف غرب و کشورهای جنوبی آسيا به زندانی مخوف برای بلوچها مبدل شده است.ايجاد اين راه را کشورهای غرب و کشورهای عربی خليج با زور وسياست سد کرده اند. يکی از اين راههای زور تجزيه ی بلوچستان ميان دو کشور ميليتار ـ ديکتاتور و جديدالتاسيس " ايران و پاکستان" است؛ ديگری ايجاد بندرگاه و بازاری عظيم و قدرتمند از جانب کشور های چين، هند و آسيای صغير در بلوچستان است که رقيب بزرگی برای کشورهای غربی، خاور ميانه و شيوخ امارات عربی خواهد شد.چنانچه کشورهای آسيائی و آرزومند استفاده از راه بلوچستان به هدف خود دست يابند، با انبوهی از توليدات قابل استفاده، ارزان و مردم پسند بطورحتم بازارهای اين مناطق را از زير سيطره ی برخی توليدات اروپا و آمريکا خارج خواهد کرد.غربی ها صاحبان اکثر کمپانيهای تجارتی و توليدی در " امارات متحده عربی، ايران، پاکستان، افغانستان، خاورميانه و آفريقا ميباشند. از اينرو چنانچه بلوچستان به چنين پايگاه عظيمی برای آسيا مبدل شود، جهان در فاز جديدی از مناسبات گام خواهد گذاشت که اگر بخواهد چنين شود، درآنصورت کليه ی کشورهای جهان ميبايست با نظارت ارگانهای مخصوص سازمان ملل متحد و به نسبت جمعيت، از حقوقی برابر در امر تجارت و بازدهی بهره مند گردند.اخيرا کشورهای غرب شکاياتی را به سازمان ملل متحد ارائه داده اند مبنی بر اينکه معاملات و توليد بی انصافانه ی چين و ارائه ی آن به بازار های کشورهای غرب و خاورميانه، باعث تعطيل شدن بسياری کارخانه های توليدی اروپائی گرديده است. از جانبی اخيرا چين نيز در پاسخ به امر مذکور سعی در رعايت مناسبات سالم و برابر تجاری را کرده و در پيروی از قوانين آن علاقه مندی نشان داده است. با توجه به اين شکايات و راه حلهايش در ميـابيم که بالانس توليد و مصرف جهانی بگونه ای از جانب شرق وغرب تحت کنترل طرفين قرار گرفته است. رعايت حقوق تعيين شده ی تجاری در آينده نيز ميتواند اميدوار کننده باشد. پس در اينصورت نبايد جای نگرانی باشد بلکه اين اميدواری پديد ميآيد که جهان از طريق مذاکرات و رعايت حقوق توليد و مصرف به يکديگر کمک ميکنند.هر چند که قضاوت من در امور کلی ی موارد فوق دارای نکات ضعفی باشد، اما اطمينان دارم در نهايت روزی خواهد رسيد که تقسيم بازار و توليد در دستور کار جهان قرار ميگيرد. لذا تا آنزمان عدم حل مسئله ی بلوچستان و واگذاری ی تحمل عذابهای مختلف به مردم اين سرزمين، نشانه ی بی توجهی و بی انصافی همه ی کشورهای ذيربط در اين معما خواهد بود. اگر اوضاع اقتصادی بلوچستان و مردم آنرا را از درون آن سرزمين ملاحظه و بررسی نمائيم، توجه انسان بـسـوی وجود منابع و معادنی که پاسخگوی نيازهای مردم بلوچستان ميباشد، جلب ميگردد. درصورتيکه مردم آن زير خط فقر" زندگی" ميکنند!عدول برخی جوامع از اخلاق انساندوستی در قرون گذشته، و اختلافات سه تفکر امپرياليستی، کمونيستی و دموکراسی خواهی ی صد سال اخير سبب بسياری ناملايمات بر ملل ضعيفتر گرديده است.بسياری کشورهای کوچکتر( به لحاظ جمعيت و پيشرفت تکنولوجی) تحت اشغال کشورهای بزرگتر و ديکتاتور قرار گرفتند. آزادی بسياری از کشورهای اشغال شده پس از جنگ اول و دوم جهانی به دلايل مختلف انجام پذيرفت. اما بلوچستان در قرن بيست و يکم و باتوجه به اينکه بيش از پنجاه سال است که از تشکيل سازمان ملل متحد و برقراری روابط دموکراسی بين کشورهای جهان ميگذرد، همچنان در اشغال سه کشور "ايران"، "پاکستان" و "افغانستان" و تحت شرايطی سخت که به فرسايشهای جغرافيائی، فرهنگی، زبانی و به يغما رفتن اقتصاد مردم بلوچ منجر شده و ميشود، قرار دارد.پيشگيری از نقض حقوق بشر از جمله منع تداوم اشغال ملل در بند "ايران"، اعدامها، سنگسارها، زندان آزاديخواهان، سلب آزاديهای اجتماعی وغيره، در بررسی های سازمان ملل متحد نيز در ارتباط با سياستهای خارجی کشورهای جهان جای ويژه ی خود را دارد. و مسئله ی اتمی "ايران" جای خودش را.بررسی ی پرونده ی هر مجرمی، شامل سوابق و ارتکابهای اعمال غير قانونی ی آن مجرم نيز ميگردد. آيا مردم جهان، حاميان حقوق بشر و روسای کشورهای جهان، جنايتهای هر روزه ی رژيمهای تهران را برای يکبار هم که شده، در يک ديدار جهانی جهت پايان دادن به تجاوزات و اشغالگريهای اين رژيم نسبت به مردم بيگناه بلوچستان به بحث و نتيجه گيری قرار داده اند؟ چنانچه اينگونه ميـبـود، پس از هشتاد سال اشغالگری و ادامه ی کشتارها و ستمـهای هرروزه رژيم تهران در طی اين مدت که سه نسل از عمر بشر ميگذرد، سرانجام در نقطه ای متوقف گردانيده ميشد.حاکمان تهران برای فرار از جرمهای سنگين و مسئله ی نقض حقوق بشر، در پس پرده ی اتمی " صلح آميز" که بعيد نيست جهان را در کام مصيبتی بزرگتر فرو ببرد، اخيرا افکار عمومی مردم جهان را به سوی استفاده از "انرژی"ی "اتمی" جلب و در بُعدی ديگر (انحراف) کرده است!آيا بمبارانها، نسل کشی دور از چشم ميديا و جهانيان، غارت معادن و منابع و سرکوب زبانها و فرهنگهای ملل تحت اشغال، در زمره کشتار عمومی قلمداد نميشود؟ شک مردم جهان نسبت به مسئله اتمی ايران ناشی از نقض حقوق بشر رژيم تهران در برابر شهروندان پارس و پايمال کردن حقوق ملل در بند "ايران" ميباشد.( لطفا به گزارشهای کميسيون حقوق بشر برای شناختن رژيم تهران توجه فرمائيد.) لذا هر گامی که چنين رژيمی برميدارد توام با شک بوده و خالی از خطر نيست.ريشه يابی و رفع هر گونه خطری که مردم جهان را تهديد مينمايد، بسيار ضروری تر از وقوع يک حادثه ی وحشتناک است. برای آنکه مردم جهان از وحشت يک اشتباه بزرگ خلاصی يابند و بدون دغدغه زندگی نمايند، بهتر است در خشکاندن ريشه های خطر و فساد مبارزه مشترک نمايند.چندين ماه است که "تبليغات مسئله اتمی"، کليه ی موارد نقض حقوق بشر از جانب رژيم تهران را در پرده ی ابهام فرو برده است. مدت زمانی را که کشورهای جهان و سازمان ملل متحد صرف تبليغات، بازديدها، شکها، "مذاکرات" و غيره نموده است اگر برای پيشگيری از نقض حقوق بشر در "ايران" بکار گرفته ميشد، آيا گام مهمتری در جهت سالم سازی جهان نبود؟ آيا پيشگيری از ستمی که از جانب رژيم تهران بر ملل در بند "ايران" روا ميرود، کمکی در جهت جلوگيری از اشتباهات بيشتر رژيم تهران در غنی سازی ی اورانيوم تا درجه ی توليد سلاح هسته ای نبود؟ اگر چنين ميبود جهان و سازمان ملل متحد امروز با چنين شک و خطری روبرو نميگرديد. نمايشهای پوپوليستی رژيم تهران و شخص منتصبشان احمدی نژاد که معتقد به الهامهای واهی است، در سفرهای اخيرش برخی کشورهای جهان را تحت تاثير مسائلی به اصطلاح دوستانه و صلح آميز قرار داده است که خود فاقد هرگونه انساندوستی بوده و ميباشند. اکثر کشورهای جهان پی به اهداف رژيم تهران در پس پرده ی "استفاده ی صلح آميز از انرژی ی هسته ای" برده اند.طرح خاورميانه بزرگ آمريکا که به خرسندی ی مردم کوردستان عراق منجر گرديد، و اهتمالا آزادی ملل تحت اشغال "ايران" را نيز شامل خواهد شد، بطوريکه به آزادی ی نيمی از خاک کشور چند هزارساله ی بلوچستان، اشغال تقريبا نيمی از خاک کوردستان و آذربايجان، اشغال خاک عربهای الاحواز و بخشی از ترکمنستان بيانجامد، دغدغه های رژيم هميشه متزلزل ديکتاتور، شويونيست و مذهبی ی پارس است.از جانبی فشار مردم ملل تحت اشغال برای بيرونـرفت از جهنمی بنام "ايران" و جلوگيری از به غارت رفتن منابع و معادنشان رژيم ديکتاتور تهران را بر آن داشته است تا به هر خش و خاشاکی در اين توفان چنگ بزند. لذا پيش کشيدن مسئله ی "اتمی" يکی از اين خاشاکهاست.برخی مردم کشورهای جهان از علت پيدايش "ايران" و در مجموع استفاده از زور و سرکوبيهائی که برای نگهداری نقشه ی "ايران" بکار گرفته ميشود، اطلاعی ندارند. کشورهای آمريکای لاتين، چين و کره ی شمالی از آنچه که در "ايران" ميگذرد با خبر نيستند. چنانچه اين کشورها " فعالان حقوق بشر" خود را بمدت يکهفته جهت آگاهی از آنچه که بر ملل در بند "ايران" ميگذرد، به ميان ملل در بند "ايران" ارسال مينمودند، لذا ممکن بود به دفاع و پشتيبانی از چنين رژيمی اقدام نميکردند.ملايان رژيم تهران از آنجائيکه ميدانند ساير مردم جهان از اوضاع داخلی "ايران" اطلاعات کافی ندارند، از اينرو نامه ای را به آقای بوش مينويسند که هزاران بار مشابه آنرا از زبان اعدام شدگان، سنگسار شدگان، ميليونها فراری از وطنهايشان ، صدهاهزار زندانی و غيره شنيده و يا آن نگون بختان در دفاعيات خود در مقابل بيدادگاههای رژيم "ايران" بارها ابراز کرده اند. زورگويان رژيم تهران بهتر بود حقيقت را به آقای بوش و مردم جهان بخصوص مردم اندونزی، بوليوی، ونزوئلا، کوبا، چين، سوريه، لبنان و غيره ميگفتند که انشاء متن اين نامه را از مردمی آموخته اند که خود حقوق انسانی را از آنها سلب کرده اند.رژيم تهران سعی دارد از ابراز مذاکرات عيان و در مقابل کـمره ها (دوربينها) شانه خالی کند و بقولی چنين مذاکراتی را به " زير ميز" يا " پشت پرده " بکشاند. کشورهائيکه دور از انظار مردم جهان با چنين رژيم بد نامی مذاکره نمايند، دست در دست رژيم سفاک جمهوری اسلامی آگاهانه به ملل در بند "ايران" وملتهای خود خيانت ميکنند. امروزه هر گامی که رژيم تهران برميدارد، لگدی است که بر تن های نحيف گرسنگان، بيکاران، آوارگان و زندانيان ملل آذری، بلوچ، ترکمن، عرب احوازی و کورد ميکوبد. با توجه به مسائل فوق مخالفت هائيکه از جانب آمريکا و برخی کشورها با رژيم تهران ميشود، طبيعتاً سران برخی کشورهای همکيش "ايران" را ناراحت ميکند! آنها نيز ميبايست بسان رژيم تهران ملل ديگری را تحت ستم خود داشته باشند! که جنرل های پاکستان مثالهای لاينفک چنين موضوعاتی ميـباشند. آيا تا کنون پيش آمده است که کشوری از مردم، احزاب سياسی يا سران بلوچستان ناراضی شده باشد؟ لذا موضوع حمله ی احتمالی ی آمريکا هدفش رژيم هميشه جنگ طلب تهران بوده، نه ملل تحت اشغال "ايران". احيانا اگر ميان آمريکا و رژيم مهار گسيخته ی تهران جنگی آغاز شود، همه ی مردم جهان به آن آگاهند که در اين ميان آن تعداد از نظاميان پارس کشته ميشوند که هميشه مورد تدريسهای نادرست و واهی ی رژيم تهران بوده اند. لذا به نظر ملل تحت اشغال "ايران" اگر آمريکا بخواهد حمله ای را آغاز کند ملل اشغال شده ميبايست از اين موقعيت آن عديده استفاده ها را دنبال کنند که به جنگها و حملات بعدی رژيمهای "ايران" عليه ملل پايان داده شده و پی آمدی صلح آميز را به دنبال داشته باشد بگونه ايکه به خروج هميشگی ی اشغالگران بيانجامد.اخيرا برخی "اپوزيسيون" پارس در کشورهای مختلف جهان در تبليغات سياسی اشان موضوع" صلحی" را پيش ميبرند که جز سياست در بند نگاهداشتن ملل غير فارس در "ايران"، به صلحی واقعی شباهتی ندارد. چنانچه همين "صلح" طلبان شويونيست از تشکيل رژيمی آنهم يقينا در تهران برخوردار بشوند، بدون شک به جنگ اشغالگرايانه ای عليه ساير ملل همچون رژيمهای فعلی و گذشته ی تهران ادامه خواهند داد. زيرا ملل مورد اشغال "ايران" در هشتاد سال گذشته جز پافشاری "اپوزيسيون" بر اشغال ملل ديگر، سخن ديگری از زبان اين " اپوزيسيون" نشنيده اند.صلح را کسانی ميبايست ادعا کنند که آينده را نيز در صلح ميخواهند. لذا صلحی که ملل اشغال شده ميخواهند آن نيست که " اپوزيسيون" و سازمانهای شويونيسم پارس ميخواهند. به معنای کاملتر، صلح محصول آزادی است.در طول هشتاد سالی که از عمر" ايران" شويونيسم ميگذرد، تاکنون همه ی خطرها متوجه ملل مورد اشغال بوده است. چنانچه امروز رخداد واقعه ای به عمر "ايران" شويونيسم پايان دهد و در نتيجه به آزادی ی ملل تحت اشغال بيانجامد، شانسی است که به طرف ملل تحت اشغال روی آورده است.
منبع: Balochi_Culture
هـ . س . براهـوئـی ( الـس پهـره ای)ulus_pahrai@yahoo.com
مردم بلوچستان مثل ساير مردم جهان علاقه مند زندگی، کار، آرامش، پيشرفت و دوستی با مردم دنيا ميباشند. بلوچها آرزو دارند توجه بشر دوستانه ی مردم جهان را به وجود ارزشهای انسانی و سرزمين خود که توانائی مناسبات بازرگانی، منابع و معادن طبيعی غنی در مشارکت انساندوستانه را دارد، جلب نمايند. در چنين راستائی تا کنون کوششهائی از جانب مردم و سران مردمی بلوچستان، همچنين در سطح جهان از جانب بسياری انساندوستان و جورناليستها در مقياسهای قابل توجه ای شده و اکنون پيگيرانه بطور آگاهانه از جانب مردم، سازمانها و شخصيت های بلوچستان انجام ميگيرد. با اين اميد که کليه ی کشورهای جهان و سازمان ملل متحد در پيشگيری از سياستهای خصوصی و سودهای يکجانبه برخی کشورها و کمپانيهايشان، با مردم بلوچستان و يکديگر همکاری ی مسالمت آميز داشته باشند. در نگاه اول بلوچستان سرزمينی است که در صد سال اخير بوسيله ی انگليس به سه پاره گرديده و در اشغال سه کشور جديدالتاسيس "ايران"، "پاکستان" و "اوگانستان" قرار داده شده است.تهاجمات وکشتارهای انگليس و دفاع مردم بلوچستان با تهاجمات ديگر انگليس به برخی سرزمينها که تاکنون شنيده يا مطالعه نموده ايد فرق زيادی نداشته است. در بسياری سرزمينها که انگليس آنها را ترک نموده مردم آن نواحی به آزادی و خوشحالی دست يافته اند؛ اما بلوچستان را انگليسها پس از بيرحميهائی که بر آن روا داشتند نه تنها رها نکردند بلکه آنرا بطور عمده زير سلطه دو رژيم و حکومتگران پارس و پنجابی ی دست نشانده ی خود قرار دادند که بسيار وحشيانه تر از ماموران گذشته ی انگليسی، تجاوز و تهاجم کرده و ميکنند. از اينرو بلوچها در قرن بيست و يکم به نسبت ساير کشورهای آزاد شده از بد شانسترين مردم جهان ميباشند.بيش از هفتاد درصد نيروی نيروی کار خانوادهای بلوچها زير خط فقر زندگی ميکنند. سی درصد بقيه با انجام کارهای تجاری بسيار کوچک و امور قاچاق تقريبا ميتوانند غذای روزانه شان را تامين نمايند.سرزمين بلوچستان دارای منابع عظيم گاز و نفت و معادن مختلف و قابل ملاحظه ای ميباشد که تاکنون هرچه از اين معادن بوسيله ی رژيمهای پارس و پنجاب به سرقت رفته است، حتی قيمتی معادل برداشت يکساعت آن به مردم بلوچستان تعلق نگرفته است.بلوچها در حد توان خود برای آزادی، استقلال و دفاع از سرزمين چندهزارساله شان کوشش ميکنند.جمعيت بلوچستان هيجده تا بيست ميليون تخمين زده ميشود که رژيمهای "ايران" و "پاکستان" بدلايلی سياسی رقم آنرا بسيار پائينتر نشان ميدهند.بلوچستان در ضلع جنوبی ی آسيا و منتهی عليه اقيانوس هند و شمال کشورهای عربی خليج و دريای عمان قرار گرفته است. هوای جنوب بلوچستان گرم، در قسمتهای شمالی معتدل و در مجموع کم باران ميباشد.دو زبان رايج مردم بلوچستان بلوچی و براهوئی ميباشند که ميتوان آنها را از شاخه های زبانهای هند قديم بر شمرد. رژيمهای ديکتاتور تهران و اسلام آباد به شدت از سخن گفتن، خواندن، سرودن و نوشتن به زبان بلوچی جلوگيری ميکنند.اگر علاقه مندان ادامه ی زندگی ی مسالمت آميز بر روی زمين، جهت آگاهی و شناختی ابتدائی نگاهی بر اوضاع جهانی بلوچـسـتان افکنده باشند، قبل از هر چيز موقعيت و رتبه ی جغرافيائی آن که يکی از بزرگترين شاخصه های شريان مناسبات اقتصادی ی کشورهای آسيائی در ارتباط با بازارهای خاور ميانه، آفريقا و اروپا ميباشد، بـچـشـم و ذهن ميرسد.در نگاه دوم که اوضاع داخلی بلوچستان است، جز سه پاره بودن اين سرزمين و فقر مردم آن چيز ديگری بنظر نمی رسد. هر انسانی از هر کجای جهان که با چنين وضعيتی از بلوچستان روبرو بشود، بلافاصله تعـجـبی عميق وی را می ربايد؛ بدانسان که بطور طبيعی کنجکاوی اش وی را بطرف شناحت علت ميکشاند وتا علت را درنيافته است احساس کم کاری ميکند.سه چهارم از جمعيت جهان را کشورهای چين، هند، منگوليا، تاجيکستان، ازبکستان، تورکمنستان، افغانستان و بسياری ملل ديگر در بر ميگيرد که در انتظار ايجاد مسير بازرگانی از طريق اقيانوس هند در رابطه با تبادلات کالا با خاور ميانه، آفريقا و اروپا ميباشند. بلوچستان که پايانه اين مـيـسـر است، بين دو سياست متضاد و مختلف غرب و کشورهای جنوبی آسيا به زندانی مخوف برای بلوچها مبدل شده است.ايجاد اين راه را کشورهای غرب و کشورهای عربی خليج با زور وسياست سد کرده اند. يکی از اين راههای زور تجزيه ی بلوچستان ميان دو کشور ميليتار ـ ديکتاتور و جديدالتاسيس " ايران و پاکستان" است؛ ديگری ايجاد بندرگاه و بازاری عظيم و قدرتمند از جانب کشور های چين، هند و آسيای صغير در بلوچستان است که رقيب بزرگی برای کشورهای غربی، خاور ميانه و شيوخ امارات عربی خواهد شد.چنانچه کشورهای آسيائی و آرزومند استفاده از راه بلوچستان به هدف خود دست يابند، با انبوهی از توليدات قابل استفاده، ارزان و مردم پسند بطورحتم بازارهای اين مناطق را از زير سيطره ی برخی توليدات اروپا و آمريکا خارج خواهد کرد.غربی ها صاحبان اکثر کمپانيهای تجارتی و توليدی در " امارات متحده عربی، ايران، پاکستان، افغانستان، خاورميانه و آفريقا ميباشند. از اينرو چنانچه بلوچستان به چنين پايگاه عظيمی برای آسيا مبدل شود، جهان در فاز جديدی از مناسبات گام خواهد گذاشت که اگر بخواهد چنين شود، درآنصورت کليه ی کشورهای جهان ميبايست با نظارت ارگانهای مخصوص سازمان ملل متحد و به نسبت جمعيت، از حقوقی برابر در امر تجارت و بازدهی بهره مند گردند.اخيرا کشورهای غرب شکاياتی را به سازمان ملل متحد ارائه داده اند مبنی بر اينکه معاملات و توليد بی انصافانه ی چين و ارائه ی آن به بازار های کشورهای غرب و خاورميانه، باعث تعطيل شدن بسياری کارخانه های توليدی اروپائی گرديده است. از جانبی اخيرا چين نيز در پاسخ به امر مذکور سعی در رعايت مناسبات سالم و برابر تجاری را کرده و در پيروی از قوانين آن علاقه مندی نشان داده است. با توجه به اين شکايات و راه حلهايش در ميـابيم که بالانس توليد و مصرف جهانی بگونه ای از جانب شرق وغرب تحت کنترل طرفين قرار گرفته است. رعايت حقوق تعيين شده ی تجاری در آينده نيز ميتواند اميدوار کننده باشد. پس در اينصورت نبايد جای نگرانی باشد بلکه اين اميدواری پديد ميآيد که جهان از طريق مذاکرات و رعايت حقوق توليد و مصرف به يکديگر کمک ميکنند.هر چند که قضاوت من در امور کلی ی موارد فوق دارای نکات ضعفی باشد، اما اطمينان دارم در نهايت روزی خواهد رسيد که تقسيم بازار و توليد در دستور کار جهان قرار ميگيرد. لذا تا آنزمان عدم حل مسئله ی بلوچستان و واگذاری ی تحمل عذابهای مختلف به مردم اين سرزمين، نشانه ی بی توجهی و بی انصافی همه ی کشورهای ذيربط در اين معما خواهد بود. اگر اوضاع اقتصادی بلوچستان و مردم آنرا را از درون آن سرزمين ملاحظه و بررسی نمائيم، توجه انسان بـسـوی وجود منابع و معادنی که پاسخگوی نيازهای مردم بلوچستان ميباشد، جلب ميگردد. درصورتيکه مردم آن زير خط فقر" زندگی" ميکنند!عدول برخی جوامع از اخلاق انساندوستی در قرون گذشته، و اختلافات سه تفکر امپرياليستی، کمونيستی و دموکراسی خواهی ی صد سال اخير سبب بسياری ناملايمات بر ملل ضعيفتر گرديده است.بسياری کشورهای کوچکتر( به لحاظ جمعيت و پيشرفت تکنولوجی) تحت اشغال کشورهای بزرگتر و ديکتاتور قرار گرفتند. آزادی بسياری از کشورهای اشغال شده پس از جنگ اول و دوم جهانی به دلايل مختلف انجام پذيرفت. اما بلوچستان در قرن بيست و يکم و باتوجه به اينکه بيش از پنجاه سال است که از تشکيل سازمان ملل متحد و برقراری روابط دموکراسی بين کشورهای جهان ميگذرد، همچنان در اشغال سه کشور "ايران"، "پاکستان" و "افغانستان" و تحت شرايطی سخت که به فرسايشهای جغرافيائی، فرهنگی، زبانی و به يغما رفتن اقتصاد مردم بلوچ منجر شده و ميشود، قرار دارد.پيشگيری از نقض حقوق بشر از جمله منع تداوم اشغال ملل در بند "ايران"، اعدامها، سنگسارها، زندان آزاديخواهان، سلب آزاديهای اجتماعی وغيره، در بررسی های سازمان ملل متحد نيز در ارتباط با سياستهای خارجی کشورهای جهان جای ويژه ی خود را دارد. و مسئله ی اتمی "ايران" جای خودش را.بررسی ی پرونده ی هر مجرمی، شامل سوابق و ارتکابهای اعمال غير قانونی ی آن مجرم نيز ميگردد. آيا مردم جهان، حاميان حقوق بشر و روسای کشورهای جهان، جنايتهای هر روزه ی رژيمهای تهران را برای يکبار هم که شده، در يک ديدار جهانی جهت پايان دادن به تجاوزات و اشغالگريهای اين رژيم نسبت به مردم بيگناه بلوچستان به بحث و نتيجه گيری قرار داده اند؟ چنانچه اينگونه ميـبـود، پس از هشتاد سال اشغالگری و ادامه ی کشتارها و ستمـهای هرروزه رژيم تهران در طی اين مدت که سه نسل از عمر بشر ميگذرد، سرانجام در نقطه ای متوقف گردانيده ميشد.حاکمان تهران برای فرار از جرمهای سنگين و مسئله ی نقض حقوق بشر، در پس پرده ی اتمی " صلح آميز" که بعيد نيست جهان را در کام مصيبتی بزرگتر فرو ببرد، اخيرا افکار عمومی مردم جهان را به سوی استفاده از "انرژی"ی "اتمی" جلب و در بُعدی ديگر (انحراف) کرده است!آيا بمبارانها، نسل کشی دور از چشم ميديا و جهانيان، غارت معادن و منابع و سرکوب زبانها و فرهنگهای ملل تحت اشغال، در زمره کشتار عمومی قلمداد نميشود؟ شک مردم جهان نسبت به مسئله اتمی ايران ناشی از نقض حقوق بشر رژيم تهران در برابر شهروندان پارس و پايمال کردن حقوق ملل در بند "ايران" ميباشد.( لطفا به گزارشهای کميسيون حقوق بشر برای شناختن رژيم تهران توجه فرمائيد.) لذا هر گامی که چنين رژيمی برميدارد توام با شک بوده و خالی از خطر نيست.ريشه يابی و رفع هر گونه خطری که مردم جهان را تهديد مينمايد، بسيار ضروری تر از وقوع يک حادثه ی وحشتناک است. برای آنکه مردم جهان از وحشت يک اشتباه بزرگ خلاصی يابند و بدون دغدغه زندگی نمايند، بهتر است در خشکاندن ريشه های خطر و فساد مبارزه مشترک نمايند.چندين ماه است که "تبليغات مسئله اتمی"، کليه ی موارد نقض حقوق بشر از جانب رژيم تهران را در پرده ی ابهام فرو برده است. مدت زمانی را که کشورهای جهان و سازمان ملل متحد صرف تبليغات، بازديدها، شکها، "مذاکرات" و غيره نموده است اگر برای پيشگيری از نقض حقوق بشر در "ايران" بکار گرفته ميشد، آيا گام مهمتری در جهت سالم سازی جهان نبود؟ آيا پيشگيری از ستمی که از جانب رژيم تهران بر ملل در بند "ايران" روا ميرود، کمکی در جهت جلوگيری از اشتباهات بيشتر رژيم تهران در غنی سازی ی اورانيوم تا درجه ی توليد سلاح هسته ای نبود؟ اگر چنين ميبود جهان و سازمان ملل متحد امروز با چنين شک و خطری روبرو نميگرديد. نمايشهای پوپوليستی رژيم تهران و شخص منتصبشان احمدی نژاد که معتقد به الهامهای واهی است، در سفرهای اخيرش برخی کشورهای جهان را تحت تاثير مسائلی به اصطلاح دوستانه و صلح آميز قرار داده است که خود فاقد هرگونه انساندوستی بوده و ميباشند. اکثر کشورهای جهان پی به اهداف رژيم تهران در پس پرده ی "استفاده ی صلح آميز از انرژی ی هسته ای" برده اند.طرح خاورميانه بزرگ آمريکا که به خرسندی ی مردم کوردستان عراق منجر گرديد، و اهتمالا آزادی ملل تحت اشغال "ايران" را نيز شامل خواهد شد، بطوريکه به آزادی ی نيمی از خاک کشور چند هزارساله ی بلوچستان، اشغال تقريبا نيمی از خاک کوردستان و آذربايجان، اشغال خاک عربهای الاحواز و بخشی از ترکمنستان بيانجامد، دغدغه های رژيم هميشه متزلزل ديکتاتور، شويونيست و مذهبی ی پارس است.از جانبی فشار مردم ملل تحت اشغال برای بيرونـرفت از جهنمی بنام "ايران" و جلوگيری از به غارت رفتن منابع و معادنشان رژيم ديکتاتور تهران را بر آن داشته است تا به هر خش و خاشاکی در اين توفان چنگ بزند. لذا پيش کشيدن مسئله ی "اتمی" يکی از اين خاشاکهاست.برخی مردم کشورهای جهان از علت پيدايش "ايران" و در مجموع استفاده از زور و سرکوبيهائی که برای نگهداری نقشه ی "ايران" بکار گرفته ميشود، اطلاعی ندارند. کشورهای آمريکای لاتين، چين و کره ی شمالی از آنچه که در "ايران" ميگذرد با خبر نيستند. چنانچه اين کشورها " فعالان حقوق بشر" خود را بمدت يکهفته جهت آگاهی از آنچه که بر ملل در بند "ايران" ميگذرد، به ميان ملل در بند "ايران" ارسال مينمودند، لذا ممکن بود به دفاع و پشتيبانی از چنين رژيمی اقدام نميکردند.ملايان رژيم تهران از آنجائيکه ميدانند ساير مردم جهان از اوضاع داخلی "ايران" اطلاعات کافی ندارند، از اينرو نامه ای را به آقای بوش مينويسند که هزاران بار مشابه آنرا از زبان اعدام شدگان، سنگسار شدگان، ميليونها فراری از وطنهايشان ، صدهاهزار زندانی و غيره شنيده و يا آن نگون بختان در دفاعيات خود در مقابل بيدادگاههای رژيم "ايران" بارها ابراز کرده اند. زورگويان رژيم تهران بهتر بود حقيقت را به آقای بوش و مردم جهان بخصوص مردم اندونزی، بوليوی، ونزوئلا، کوبا، چين، سوريه، لبنان و غيره ميگفتند که انشاء متن اين نامه را از مردمی آموخته اند که خود حقوق انسانی را از آنها سلب کرده اند.رژيم تهران سعی دارد از ابراز مذاکرات عيان و در مقابل کـمره ها (دوربينها) شانه خالی کند و بقولی چنين مذاکراتی را به " زير ميز" يا " پشت پرده " بکشاند. کشورهائيکه دور از انظار مردم جهان با چنين رژيم بد نامی مذاکره نمايند، دست در دست رژيم سفاک جمهوری اسلامی آگاهانه به ملل در بند "ايران" وملتهای خود خيانت ميکنند. امروزه هر گامی که رژيم تهران برميدارد، لگدی است که بر تن های نحيف گرسنگان، بيکاران، آوارگان و زندانيان ملل آذری، بلوچ، ترکمن، عرب احوازی و کورد ميکوبد. با توجه به مسائل فوق مخالفت هائيکه از جانب آمريکا و برخی کشورها با رژيم تهران ميشود، طبيعتاً سران برخی کشورهای همکيش "ايران" را ناراحت ميکند! آنها نيز ميبايست بسان رژيم تهران ملل ديگری را تحت ستم خود داشته باشند! که جنرل های پاکستان مثالهای لاينفک چنين موضوعاتی ميـباشند. آيا تا کنون پيش آمده است که کشوری از مردم، احزاب سياسی يا سران بلوچستان ناراضی شده باشد؟ لذا موضوع حمله ی احتمالی ی آمريکا هدفش رژيم هميشه جنگ طلب تهران بوده، نه ملل تحت اشغال "ايران". احيانا اگر ميان آمريکا و رژيم مهار گسيخته ی تهران جنگی آغاز شود، همه ی مردم جهان به آن آگاهند که در اين ميان آن تعداد از نظاميان پارس کشته ميشوند که هميشه مورد تدريسهای نادرست و واهی ی رژيم تهران بوده اند. لذا به نظر ملل تحت اشغال "ايران" اگر آمريکا بخواهد حمله ای را آغاز کند ملل اشغال شده ميبايست از اين موقعيت آن عديده استفاده ها را دنبال کنند که به جنگها و حملات بعدی رژيمهای "ايران" عليه ملل پايان داده شده و پی آمدی صلح آميز را به دنبال داشته باشد بگونه ايکه به خروج هميشگی ی اشغالگران بيانجامد.اخيرا برخی "اپوزيسيون" پارس در کشورهای مختلف جهان در تبليغات سياسی اشان موضوع" صلحی" را پيش ميبرند که جز سياست در بند نگاهداشتن ملل غير فارس در "ايران"، به صلحی واقعی شباهتی ندارد. چنانچه همين "صلح" طلبان شويونيست از تشکيل رژيمی آنهم يقينا در تهران برخوردار بشوند، بدون شک به جنگ اشغالگرايانه ای عليه ساير ملل همچون رژيمهای فعلی و گذشته ی تهران ادامه خواهند داد. زيرا ملل مورد اشغال "ايران" در هشتاد سال گذشته جز پافشاری "اپوزيسيون" بر اشغال ملل ديگر، سخن ديگری از زبان اين " اپوزيسيون" نشنيده اند.صلح را کسانی ميبايست ادعا کنند که آينده را نيز در صلح ميخواهند. لذا صلحی که ملل اشغال شده ميخواهند آن نيست که " اپوزيسيون" و سازمانهای شويونيسم پارس ميخواهند. به معنای کاملتر، صلح محصول آزادی است.در طول هشتاد سالی که از عمر" ايران" شويونيسم ميگذرد، تاکنون همه ی خطرها متوجه ملل مورد اشغال بوده است. چنانچه امروز رخداد واقعه ای به عمر "ايران" شويونيسم پايان دهد و در نتيجه به آزادی ی ملل تحت اشغال بيانجامد، شانسی است که به طرف ملل تحت اشغال روی آورده است.
منبع: Balochi_Culture
<< Home