متن سخنرانی میرو علیار به نمایندگی از طرف کنگره ملیتهای ایران فدرال
یکشنبه، 26 شهریور ماه 1385 برابر با 2006-09-17
در جلسه 14 سپتامبر 2006 در پارلمان اروپا"وضعیت اقلیتهای قومی در ایران"سرکار خانم انجلیکا بر،
خانمها و آقایان، نخست اجازه بدهید از جانب کنگره ملییتهای ایران فدرال از "هیئت پارلمان اروپا برای رابطه با ایران" بخاطر ترتیب دادن برنامه امروز صمیمانه تشکر کنم. از دعوت شما سپاسگزارممیدانید که ایران کشوری است جند ملییتی که در آن غیر از ملیت فارس، ملییتهای ترک آ ذری، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و چند اقلیت قومی و مذهبی دیگر نیز زندگی میکنند.همچنین واقفید که ملییتهای غیره فارس که جمعیتشان 3/2 کل جمعیت ایران برآورده میشود، بعنوان خلقهایی با زبان، فرهنگ و تاریخ منحصر به خود برسمیت شناخته نمیشوند و شدیدا تحت ستم ملی قرار دارند.من اینجا از مفاهیم "ملیتها" یا "خلقها" استفاده میکنم و اصطلاح نادرست " اقلیتهای قومی" را بکار نمیبرم. چون در ایران هیچکدام از 6 ملیت یاد شده از لحاظ عددی دارای اکثریت نمیباشند. بنا براین جائیکه اکثریتی وجود ندارد، نمیتواند اقلیتی هم وجود داشته باشد. و یا باید هر 6 ملیت را، تک تک در رابطه با کل جمعیت ایران اقلیت نامید. جمهوری اسلامی از برسمیت شناختن هویت ملی خلقهای غیره فارس به این استدلال خودداری میکند که گویا آنها بعنوان ایرانی و مسلمان، امت اسلامی ایران را تشکیل میدهند و بنا بر این ازعطوفت اسلامی و حقوق مساوی برخوردار میباشند.ولی این ادعا در حقیقت تنها بعنوان وسیله ای جهت توجیه و پنهان نگهداشتن ناسیونالیزم تنگ نظر و پرخاشگر ملیت حاکم مورد استفاده قرار میگیرد، ناسونالیزمی که سیاست رژیم اسلامی در قبال ملییتهای تحت ستم بر آن استوار می باشد.این سیاست با انگیزهای شوینیستی، بر همه جوانب زندگی خلقهای تحت ستم اثر ویرانگر خودرا میگذارد. آنها از تمام حقوق ملی، فرهنگی و انسانی خود محروم گشته اند. به علت ممنوع بودن تدریس در مدارس به زبان مادری، فرزندان ملییتهای غیره فارس از ابتدائی ترین حق انسانی خود محروم میباشند. بهمین دلیل میزان بیسوادی در بین ملیتهای غیر فارس چند برابر جمعیت فارس زبان ها میباشد.هر نوع مطالبات مشروع سیاسی، فرهنگی، انسانی و حتی اقتصادی از ملییتها به بهانه تجزیه طلبی و یا تحریک بیگانگان از جانب رژیم مردود شناخته شده و شدیدا سرکوب میشوند. فعالین سیاسی ملیتهای ما، حتی فعالین حقوق بشر، تحت عنوانهای تحقیر آمیز قاچاقچی مواد مخذر، برانداز، جاسوس و عوامل غرب زندانی میگردند، تحت شکنجه قرار میگیرند، کشته و یا اعدام میشوند.دستگیریهای خودسرانه، شکنجه، تجاوز، اعدام و مفقودالاثرکردن در مناطق ملییتها به امری روزمره تبدیل شده اند.تاکنون صدها شخصیت و فعال سیاسی، مذهبی، فرهنگی، مدافع حقوق بشر و حقوق زنان و روشنفکر متعلق به آنها در داخل و خارج از کشور قربانی تروریسم دولتی رژیم اسلامی گشته اند.بنا بر اطلاعات سازمانهای مدافع حقوق بشر، رقمی بسیار بالاتر از 1000 نفر از فعالین سیاسی ملییتها در زنداهای رژیم تحت شرایطی غیرقابل تحمل نگه داشته میشوند. مرگ جان صدها نفر از این زندانیان سیاسی را که اثری از محل نگهداری آنها در دست نیست، تهدید میکند.بعلت خودداری ورزیدن عامدانه رژیم اسلامی از سرمایه گذاری در مناطق ملییتهای غیره فارس، فقر، بیکاری، اعتیاد، مهاجرت و خودکشی ابعادی وحشتناک به خود گرفته اند.در جمهوری اسلامی و دررابطه با ملییتهای غیرفارس، نه تنها به ستم ملی و نقض حقوق بشر بلکه به سرکوب و تبعیص مذهبی نیز "مشروعیت قانونی" داده شده است.میدانید که شیعه اثنی عشر مذهب رسمی کشور میباشد. بر طبق قانون اساسی کلیه پستها و ارگانهای کلیدی و تصمیم گیرنده در کشور، حتی عضویت در آنها، و همچنین فرماندهی قوای نظامی باید منحصرا در اختیار شهروندان شیعه مذهب قرار داشته باشند. این در حالی است که ملیونها نفر از جمعیت ایران دارای مذهب سنی میباشند.از این گذشته، اکثر شهروندان شیعه مذهب غیره فارس به دلیل تعلقات ملی شان به کارهای پر مسئولیت گمارده نمیشوند.خانم ها، آقایان!به هدف پایان دادن به تبعیص و سرکوب و همچنین مبارزه مشترک در راستای احقاق حقوق خود، شماری از احزاب و سازمانهای متعلق به ملییتهای تحت ستم در 20 فوریه 2005 در یک اقدام تاریخی "کنگره ملیتهای ایران فدرال" را تشکیل دادند.برای اولین بار در تاریخ ایران است که نیروهایی سیاسی از همه ملیتهای تحت ستم سازمانی فرا حزبی را به هدف هماهنگ کردن فعالیتهای سیاسی خود تشکیل میدهند.این کنگره برای بنیاد نهادن یک ایران دمکراتیک، سکولار و فدرال تلاش میکند.بعبارت دیگر، احزاب و سازمانهای عضو در کنگره بر خلاف ادعاهای رژیم و برخی از سازمانهای ناسیونالیستی سراسری، خواستار حل سیاسی مسئله ملییتها در داخل مرزهای ایران و خواهان حقوق متساوی برای همه ملیتهای ساکن آن میباشند. در نخستین بیانیه کنگره ما آمده است: "ایران از آن همه مردم، و همه ملیت ها ی ایران است"ما بر این باوریم که در یک ایران دمکراتیک و فدرال هم تمامیت ارضی ایران محفوظ خواهد ماند و هم حقوق ملی و انسانی ملییتهای غیره فارس تحقق خواهند پذیرفت.ولی برقراری دمکراسی، صلح، ثبات و آسایش در ایران چند ملیتی قبل از هر چیز مستلزم حل عادلانه مسئله ملیتها میباشد.تاریخ قریب به صد سال گذشته ایران نشان میدهد که یکی از دلایل اصلی شکست و بثمر ننشستن جنبشهای دمکرسی خواهی در آن همانا نادیده گرفتن تنوع ملی و فرهنگی این کشور بوده است. بعبارت دیگر، تلاش برای دمکراسی بدون تامین حقوق ملیتها صورت گرفته است.همچنانکه در ابتدای سخنانم اشاره کردم، خلقهای غیر فارس حدود 3/2 جمعیت ایران را تشکیل میدهند.بنابراین بی معنی خواهد بود از دمکراسی و حقوق بشر در کشوری دم زد که 3/2 مردمان آن از حقوق خود محروم گذاشته شوند و با آنان بسان شهروندان درجه 2 رفتار شود. متاسفانه امروز نیز شماری از نیروهای سیاسی ایران خطاهای گذشته را تکرار میکنند.در حالیکه در آینده نیز هر نوع کوششی برای دمکراتیزه کردن ایران بدون حل سیاسی مسئله ملیتها با ناکامی مواجه خواهد شد و تنها یک اتوپی باقی خواهد ماند.حتی بقاء ایران بصورت کنونی در گرو شناسائی هویت و تامین مطالبات ملیتهای غیر فارس می باشد.حضار محترم،
ایران کشوری بزرگ و بسیار ثروتمند است و از اهمیت جغرافیائی-ستراتێژیکی قابل ملاحظه ای برخوردار میباشد. اینکه ایران چه نقشی را درسیاست جهانی ایفا میکند، سازنده یا مخرب، بستگی به سیستم سیاسی حاکم بر این کشور دارد. ایران تحت رهبری ج.ا. ناقض حقوق انسان است، مردم خودرا بطور سیستماتیک سرکوب میکند، اقلیتهای مذهبی را مورد تبعیض قرار میدهد، در مناطق ملیتها دست به اعمال سیاست پاکیزگی قومی میزند، زن را تحقیر میکند، اقدام به بی ثبات کردن کشورهای همسایه خود مینماید، به سازمانهای تروریستی کمک مالی و لجستیکی میکند، کشورهای دیگر را به نابود کردن تهدید میکند، در روند صلح خاورمیانه اخلال میکند، تروریسم دولتی را به سطح سیاست رسمی خود ارتقا میدهد و از تروریسم بین المللی حمایت میکند . و بالاخره همچن رژیمی در تلاش مستمر برای بدست آوردن سلاحهای مرگبار اتمی جامعه جهانی را به چالش میطلبد. در مقابل، یک سیستم دمکراتیک در ایران میتواند جامعه خودرا بسوی ترقی و پیشرفت هدایت کند، اقتصاد ورشکسته کشور را سامان بخشد، به ثبات سیاسی در داخل دست یابد، به برقراری امنیت و ثبات و دمکراسی در منطقه یاری برساند و سرانجام بعنوان عضو موثری از جامعه بین المللی صلح جهانی را تقویت بخشد. در خاتمه میخواهم به سیاست اتحادیه اروپا در مقابل ایران اشاره کوتاهی بکنم، همان سیاست معروف به "دیالوگ اتقاد آمیز" یا "دیالوگ سازنده".سیاست اتحادیه اروپا در 26 سال گذشته متاسفانه به فضای باز و تغییرات مثبت در کشور نیانجامید. بر عکس، این سیاست تنها باعث تقویت رژیم شد بطوریکه امروز به یک خطر واقعی برای امنیت جهانی تبدیل شده است.غرب نباید بیشتر از این اجازه بدهد که رژیم اسلامی ایران از موضح ناقاطع وی بعنوان تائیدی براعمال و سیاستهای خود در داخل وخارج، یعنی ماجراجوی و تشنج آفرینی در سیاست خارجی و تشدید سرکوب آزادی و حقوق بشر در داخل سوء استفاده کند. ادامه سیاست مماشات در مقابل جمهوری اسلامی باعث سرخوردگی و ناامیدی بیشتر مردم و نیروهای دمکراتیک ایران از سیاست غرب در امور دمکراسی و حقوق بشر خواهد شد.هرجا مماشات و عقب نشینی در برخورد با تهدید و تروریسم، بهر دلیلی، جایگزین پایبندی به اصول دمکراتیک و قاطعیت در سیاست بشوند، اراده و اعتماد انسانها به راه حلهای مسالمت آمیز و دمکراتیک اختلافات دچار تزلزل خواهند شد و بکارگیری زور و ترور بعنوان وسیله رسیدن به هدف جدابیت پیدا خواهد کرد. و این وضعیت در نهایت نمیتواند به نفع هیچکس باشد. خانمها، آقایان
در راستای یک مبارزه موثر علیه تروریسم بین الممللی، تامین عدل و ثبات سیاسی و تحقق حقوق بشر در خاورمیانه و بهبود بخشیدن به امنیت جهانی باید ایران دمکراتیزه بشود. آلترناتیو دیگری وجود ندارد. اتحادیه اروپا میتواند نقش سازنده و چشمگیری در امر دمکراتیزه کردن ایران ایفا کند. کشورهای عضو متاسفانه در سیاست خود با ایران غالبا واقعیت چند ملیتی بودن این کشور را نادیده گرفته و در مقابل سرکوب وحشیانه ملیتهای غیر فارس سکوت اختیار کرده اند. تغییر در این موضع به نفع خود اتحادیه نیز هست.چون بر همه واضح است که جنبش ملی ملیتها در ایران روز به روز قوی تر و فراگیر تر میشود و شکل سازمان یافته تری به خود میگیرد. این واقعیت در آینده ایران بدون شک نقشی تعیین کننده بازی خواهد کرد. این موقعیت و دیگر تغییرات سیاسی و اجتماعی ماههای گذشته در ایران اتخاذ سیاست جدیدی از جانب اتحادیه اروپا در قبال ایران را میطلبد. سیاستی که در آن، امیدوارم، اولا مسئله دمکراسی و حقوق بشر بیش از این تحت تاثیر مصالح سیاسی و اقتصادی قرار نگیرد و دوما از حل مسئله ملیتهای تحت ستم و مطالبات آنها بطور جدی حمایت شود.متشکرم که به سخنانم گوش فرا دادید
در جلسه 14 سپتامبر 2006 در پارلمان اروپا"وضعیت اقلیتهای قومی در ایران"سرکار خانم انجلیکا بر،
خانمها و آقایان، نخست اجازه بدهید از جانب کنگره ملییتهای ایران فدرال از "هیئت پارلمان اروپا برای رابطه با ایران" بخاطر ترتیب دادن برنامه امروز صمیمانه تشکر کنم. از دعوت شما سپاسگزارممیدانید که ایران کشوری است جند ملییتی که در آن غیر از ملیت فارس، ملییتهای ترک آ ذری، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و چند اقلیت قومی و مذهبی دیگر نیز زندگی میکنند.همچنین واقفید که ملییتهای غیره فارس که جمعیتشان 3/2 کل جمعیت ایران برآورده میشود، بعنوان خلقهایی با زبان، فرهنگ و تاریخ منحصر به خود برسمیت شناخته نمیشوند و شدیدا تحت ستم ملی قرار دارند.من اینجا از مفاهیم "ملیتها" یا "خلقها" استفاده میکنم و اصطلاح نادرست " اقلیتهای قومی" را بکار نمیبرم. چون در ایران هیچکدام از 6 ملیت یاد شده از لحاظ عددی دارای اکثریت نمیباشند. بنا براین جائیکه اکثریتی وجود ندارد، نمیتواند اقلیتی هم وجود داشته باشد. و یا باید هر 6 ملیت را، تک تک در رابطه با کل جمعیت ایران اقلیت نامید. جمهوری اسلامی از برسمیت شناختن هویت ملی خلقهای غیره فارس به این استدلال خودداری میکند که گویا آنها بعنوان ایرانی و مسلمان، امت اسلامی ایران را تشکیل میدهند و بنا بر این ازعطوفت اسلامی و حقوق مساوی برخوردار میباشند.ولی این ادعا در حقیقت تنها بعنوان وسیله ای جهت توجیه و پنهان نگهداشتن ناسیونالیزم تنگ نظر و پرخاشگر ملیت حاکم مورد استفاده قرار میگیرد، ناسونالیزمی که سیاست رژیم اسلامی در قبال ملییتهای تحت ستم بر آن استوار می باشد.این سیاست با انگیزهای شوینیستی، بر همه جوانب زندگی خلقهای تحت ستم اثر ویرانگر خودرا میگذارد. آنها از تمام حقوق ملی، فرهنگی و انسانی خود محروم گشته اند. به علت ممنوع بودن تدریس در مدارس به زبان مادری، فرزندان ملییتهای غیره فارس از ابتدائی ترین حق انسانی خود محروم میباشند. بهمین دلیل میزان بیسوادی در بین ملیتهای غیر فارس چند برابر جمعیت فارس زبان ها میباشد.هر نوع مطالبات مشروع سیاسی، فرهنگی، انسانی و حتی اقتصادی از ملییتها به بهانه تجزیه طلبی و یا تحریک بیگانگان از جانب رژیم مردود شناخته شده و شدیدا سرکوب میشوند. فعالین سیاسی ملیتهای ما، حتی فعالین حقوق بشر، تحت عنوانهای تحقیر آمیز قاچاقچی مواد مخذر، برانداز، جاسوس و عوامل غرب زندانی میگردند، تحت شکنجه قرار میگیرند، کشته و یا اعدام میشوند.دستگیریهای خودسرانه، شکنجه، تجاوز، اعدام و مفقودالاثرکردن در مناطق ملییتها به امری روزمره تبدیل شده اند.تاکنون صدها شخصیت و فعال سیاسی، مذهبی، فرهنگی، مدافع حقوق بشر و حقوق زنان و روشنفکر متعلق به آنها در داخل و خارج از کشور قربانی تروریسم دولتی رژیم اسلامی گشته اند.بنا بر اطلاعات سازمانهای مدافع حقوق بشر، رقمی بسیار بالاتر از 1000 نفر از فعالین سیاسی ملییتها در زنداهای رژیم تحت شرایطی غیرقابل تحمل نگه داشته میشوند. مرگ جان صدها نفر از این زندانیان سیاسی را که اثری از محل نگهداری آنها در دست نیست، تهدید میکند.بعلت خودداری ورزیدن عامدانه رژیم اسلامی از سرمایه گذاری در مناطق ملییتهای غیره فارس، فقر، بیکاری، اعتیاد، مهاجرت و خودکشی ابعادی وحشتناک به خود گرفته اند.در جمهوری اسلامی و دررابطه با ملییتهای غیرفارس، نه تنها به ستم ملی و نقض حقوق بشر بلکه به سرکوب و تبعیص مذهبی نیز "مشروعیت قانونی" داده شده است.میدانید که شیعه اثنی عشر مذهب رسمی کشور میباشد. بر طبق قانون اساسی کلیه پستها و ارگانهای کلیدی و تصمیم گیرنده در کشور، حتی عضویت در آنها، و همچنین فرماندهی قوای نظامی باید منحصرا در اختیار شهروندان شیعه مذهب قرار داشته باشند. این در حالی است که ملیونها نفر از جمعیت ایران دارای مذهب سنی میباشند.از این گذشته، اکثر شهروندان شیعه مذهب غیره فارس به دلیل تعلقات ملی شان به کارهای پر مسئولیت گمارده نمیشوند.خانم ها، آقایان!به هدف پایان دادن به تبعیص و سرکوب و همچنین مبارزه مشترک در راستای احقاق حقوق خود، شماری از احزاب و سازمانهای متعلق به ملییتهای تحت ستم در 20 فوریه 2005 در یک اقدام تاریخی "کنگره ملیتهای ایران فدرال" را تشکیل دادند.برای اولین بار در تاریخ ایران است که نیروهایی سیاسی از همه ملیتهای تحت ستم سازمانی فرا حزبی را به هدف هماهنگ کردن فعالیتهای سیاسی خود تشکیل میدهند.این کنگره برای بنیاد نهادن یک ایران دمکراتیک، سکولار و فدرال تلاش میکند.بعبارت دیگر، احزاب و سازمانهای عضو در کنگره بر خلاف ادعاهای رژیم و برخی از سازمانهای ناسیونالیستی سراسری، خواستار حل سیاسی مسئله ملییتها در داخل مرزهای ایران و خواهان حقوق متساوی برای همه ملیتهای ساکن آن میباشند. در نخستین بیانیه کنگره ما آمده است: "ایران از آن همه مردم، و همه ملیت ها ی ایران است"ما بر این باوریم که در یک ایران دمکراتیک و فدرال هم تمامیت ارضی ایران محفوظ خواهد ماند و هم حقوق ملی و انسانی ملییتهای غیره فارس تحقق خواهند پذیرفت.ولی برقراری دمکراسی، صلح، ثبات و آسایش در ایران چند ملیتی قبل از هر چیز مستلزم حل عادلانه مسئله ملیتها میباشد.تاریخ قریب به صد سال گذشته ایران نشان میدهد که یکی از دلایل اصلی شکست و بثمر ننشستن جنبشهای دمکرسی خواهی در آن همانا نادیده گرفتن تنوع ملی و فرهنگی این کشور بوده است. بعبارت دیگر، تلاش برای دمکراسی بدون تامین حقوق ملیتها صورت گرفته است.همچنانکه در ابتدای سخنانم اشاره کردم، خلقهای غیر فارس حدود 3/2 جمعیت ایران را تشکیل میدهند.بنابراین بی معنی خواهد بود از دمکراسی و حقوق بشر در کشوری دم زد که 3/2 مردمان آن از حقوق خود محروم گذاشته شوند و با آنان بسان شهروندان درجه 2 رفتار شود. متاسفانه امروز نیز شماری از نیروهای سیاسی ایران خطاهای گذشته را تکرار میکنند.در حالیکه در آینده نیز هر نوع کوششی برای دمکراتیزه کردن ایران بدون حل سیاسی مسئله ملیتها با ناکامی مواجه خواهد شد و تنها یک اتوپی باقی خواهد ماند.حتی بقاء ایران بصورت کنونی در گرو شناسائی هویت و تامین مطالبات ملیتهای غیر فارس می باشد.حضار محترم،
ایران کشوری بزرگ و بسیار ثروتمند است و از اهمیت جغرافیائی-ستراتێژیکی قابل ملاحظه ای برخوردار میباشد. اینکه ایران چه نقشی را درسیاست جهانی ایفا میکند، سازنده یا مخرب، بستگی به سیستم سیاسی حاکم بر این کشور دارد. ایران تحت رهبری ج.ا. ناقض حقوق انسان است، مردم خودرا بطور سیستماتیک سرکوب میکند، اقلیتهای مذهبی را مورد تبعیض قرار میدهد، در مناطق ملیتها دست به اعمال سیاست پاکیزگی قومی میزند، زن را تحقیر میکند، اقدام به بی ثبات کردن کشورهای همسایه خود مینماید، به سازمانهای تروریستی کمک مالی و لجستیکی میکند، کشورهای دیگر را به نابود کردن تهدید میکند، در روند صلح خاورمیانه اخلال میکند، تروریسم دولتی را به سطح سیاست رسمی خود ارتقا میدهد و از تروریسم بین المللی حمایت میکند . و بالاخره همچن رژیمی در تلاش مستمر برای بدست آوردن سلاحهای مرگبار اتمی جامعه جهانی را به چالش میطلبد. در مقابل، یک سیستم دمکراتیک در ایران میتواند جامعه خودرا بسوی ترقی و پیشرفت هدایت کند، اقتصاد ورشکسته کشور را سامان بخشد، به ثبات سیاسی در داخل دست یابد، به برقراری امنیت و ثبات و دمکراسی در منطقه یاری برساند و سرانجام بعنوان عضو موثری از جامعه بین المللی صلح جهانی را تقویت بخشد. در خاتمه میخواهم به سیاست اتحادیه اروپا در مقابل ایران اشاره کوتاهی بکنم، همان سیاست معروف به "دیالوگ اتقاد آمیز" یا "دیالوگ سازنده".سیاست اتحادیه اروپا در 26 سال گذشته متاسفانه به فضای باز و تغییرات مثبت در کشور نیانجامید. بر عکس، این سیاست تنها باعث تقویت رژیم شد بطوریکه امروز به یک خطر واقعی برای امنیت جهانی تبدیل شده است.غرب نباید بیشتر از این اجازه بدهد که رژیم اسلامی ایران از موضح ناقاطع وی بعنوان تائیدی براعمال و سیاستهای خود در داخل وخارج، یعنی ماجراجوی و تشنج آفرینی در سیاست خارجی و تشدید سرکوب آزادی و حقوق بشر در داخل سوء استفاده کند. ادامه سیاست مماشات در مقابل جمهوری اسلامی باعث سرخوردگی و ناامیدی بیشتر مردم و نیروهای دمکراتیک ایران از سیاست غرب در امور دمکراسی و حقوق بشر خواهد شد.هرجا مماشات و عقب نشینی در برخورد با تهدید و تروریسم، بهر دلیلی، جایگزین پایبندی به اصول دمکراتیک و قاطعیت در سیاست بشوند، اراده و اعتماد انسانها به راه حلهای مسالمت آمیز و دمکراتیک اختلافات دچار تزلزل خواهند شد و بکارگیری زور و ترور بعنوان وسیله رسیدن به هدف جدابیت پیدا خواهد کرد. و این وضعیت در نهایت نمیتواند به نفع هیچکس باشد. خانمها، آقایان
در راستای یک مبارزه موثر علیه تروریسم بین الممللی، تامین عدل و ثبات سیاسی و تحقق حقوق بشر در خاورمیانه و بهبود بخشیدن به امنیت جهانی باید ایران دمکراتیزه بشود. آلترناتیو دیگری وجود ندارد. اتحادیه اروپا میتواند نقش سازنده و چشمگیری در امر دمکراتیزه کردن ایران ایفا کند. کشورهای عضو متاسفانه در سیاست خود با ایران غالبا واقعیت چند ملیتی بودن این کشور را نادیده گرفته و در مقابل سرکوب وحشیانه ملیتهای غیر فارس سکوت اختیار کرده اند. تغییر در این موضع به نفع خود اتحادیه نیز هست.چون بر همه واضح است که جنبش ملی ملیتها در ایران روز به روز قوی تر و فراگیر تر میشود و شکل سازمان یافته تری به خود میگیرد. این واقعیت در آینده ایران بدون شک نقشی تعیین کننده بازی خواهد کرد. این موقعیت و دیگر تغییرات سیاسی و اجتماعی ماههای گذشته در ایران اتخاذ سیاست جدیدی از جانب اتحادیه اروپا در قبال ایران را میطلبد. سیاستی که در آن، امیدوارم، اولا مسئله دمکراسی و حقوق بشر بیش از این تحت تاثیر مصالح سیاسی و اقتصادی قرار نگیرد و دوما از حل مسئله ملیتهای تحت ستم و مطالبات آنها بطور جدی حمایت شود.متشکرم که به سخنانم گوش فرا دادید
<< Home